اتاق جلسه ساکت است، اما گوشیها مدام میلرزد؛ خبر افزایش ناگهانی نرخ ارز، توقف یک قرارداد مهم یا تغییر یک بخشنامه دولتی، در چند دقیقه تمام برنامهریزیهای شما را زیر سؤال برده است. نگاه تیم به شماست؛ مدیران میانی مضطرباند، کارمندان نگران آینده شغلشان، و شما باید در همین فضا تصمیم بگیرید. در چنین لحظاتی، پایداری سازمانی و رهبری در بحران از یک مفهوم نظری به یک ضرورت روزمره تبدیل میشود؛ بهویژه در اکوسیستم ایران که مدیریت بحران در سازمان و تابآوری تیمی دیگر استثنا نیست، بلکه بخش ثابت بازی است.
این مقاله، با تکیه بر تجربه مدیران و کارآفرینان ایرانی، تلاش میکند نشان دهد چرا پایداری سازمانی یک «شانس» نیست، بلکه خروجی مستقیم کیفیت رهبری، شفافیت ارتباطات، تصمیمگیری زیر فشار و مراقبت آگاهانه از ذهن و روان تیم است. از درون ذهن رهبر در لحظه بحران شروع میکنیم، به واکنش تیم میرسیم و در نهایت به طراحی سیستمهایی که بحران بعدی را قابلمدیریتتر میکنند.
از لحظه شوک تا لحظه تصمیم؛ درون ذهن رهبر
هر بحران، قبل از آنکه به سازمان ضربه بزند، به ذهن رهبر ضربه میزند. شوک اولیه، ترکیبی است از ترس، خشم، احساس بیعدالتی و فشار مسئولیت. اگر در این لایه اولیه، رهبر نتواند خود را تنظیم کند، پایداری سازمانی در زمان بحران عملاً از بین میرود؛ چون تیم، آینه هیجان اوست.
در تجربه بسیاری از مدیران ایرانی، اولین واکنش به بحران یکی از این سه حالت است:
- انکار: «چیزی نیست، درست میشود»؛ بدون تحلیل و اقدام مشخص.
- وحشت: بارگذاری ترس و ناامیدی روی تیم، با جملاتی مثل «همه چیز خراب شد».
- واکنش شتابزده: تصمیمهای سریع، بدون داده و بدون همفکری.
رهبرانی که سازمان پایدار میسازند، آگاهانه از این سه دام فاصله میگیرند. آنها چند کار کلیدی انجام میدهند:
- مکث آگاهانه: پیش از هر اعلام عمومی، ۱۵ تا ۳۰ دقیقه برای تنفس، یادداشتبرداری از سناریوها و گفتوگوی کوتاه با یک همفکر (Co-founder، هیئتمدیره یا منتور) اختصاص میدهند.
- تفکیک «واقعیت» از «تفسیر»: آنچه اتفاق افتاده چیست؟ آنچه ما دربارهاش میترسیم چیست؟
- تعریف افق زمانی: این بحران چه اثری در ۲۴ ساعت، ۳۰ روز و ۶ ماه آینده دارد؟
این سه گام ساده، نقطه شروع رهبری در بحران است؛ رهبر ابتدا ذهن خود را آرام میکند، سپس سراغ تیم میرود. بدون این مرحله، هر اقدام بعدی، فقط مدیریت «علائم» است نه مدیریت خود بحران.
تنظیم هیجان جمعی؛ وقتی تیم به چهره شما نگاه میکند
پس از شوک اولیه، سازمان وارد فاز «هیجان جمعی» میشود؛ شایعات، چتهای خصوصی، تحلیلهای ناقص و مقایسه با سایر شرکتها. در فرهنگ کاری ایران، بهویژه در شرکتهای خانوادگی یا استارتاپهای جوان، این فاز میتواند در چند ساعت، همه تمرکز را نابود کند.
نقش رهبر در این مرحله، شبیه «تنظیمکننده دما» در یک سیستم سرمایشی است؛ نه باید اجازه دهد سازمان یخ بزند، نه بسوزد. چند اصل عملی:
- پایداری رفتاری: اگر همیشه آرام، محترم و شنوا بودهاید، در بحران هم همان باشید. تغییر ناگهانی لحن (مثلاً فریاد، طعنه یا سکوت طولانی) برای تیم نگرانکنندهتر از خود بحران است.
- شفافیت بدون اغراق: بهجای جملات مبهم («همهچیز عالی است» یا «وضع خیلی بد است»)، واقعیت را با اعداد، سناریوها و اقدامات احتمالی توضیح دهید.
- نامگذاری احساسات: گفتن جملاتی مثل «میدانم که بسیاری از شما نگران آینده حقوق، پروژهها و امنیت شغلیتان هستید» به کاهش اضطراب کمک میکند.
اینجا هوش هیجانی رهبر نقش مستقیم در تابآوری تیمی دارد. تیم باید ببیند که شما بحران را جدی گرفتهاید، اما در آن غرق نشدهاید. این تعادل، پایه نخست پایداری سازمانی است.
گفتوگو بهجای شایعه؛ معماری شفافیت در روزهای سخت
یکی از تفاوتهای اصلی میان سازمانهای شکننده و پایدار، نحوه مدیریت اطلاعات در بحران است. در بسیاری از شرکتهای ایرانی، رویکرد غالب این است: «بچهها را در جریان نگذاریم که نگران نشوند». نتیجه اما معکوس است؛ سکوت رسمی، شایعه غیررسمی میسازد.
برای ساختن یک فرهنگ ارتباطی پایدار در بحران، چند سازوکار عملی پیشنهاد میشود:
۱. جلسه عمومی کوتاه اما منظم
در ۲۴ ساعت اول پس از بحران، یک جلسه ۳۰ تا ۴۵ دقیقهای برگزار کنید؛ حضوری یا آنلاین. هدف این جلسه، «اطلاعرسانی کامل» نیست، بلکه:
- بیان روشن اتفاق رخداده و پیامدهای اولیه آن،
- تشریح گامهای ۷ تا ۱۴ روز آینده،
- دعوت به طرح سؤال و نگرانی بهصورت محترمانه.
در ادامه، بسته به شدت بحران، میتوانید این جلسات را هفتگی یا دوهفتهیکبار ادامه دهید. تداوم این ارتباط، احساس «رهاشدگی» را در تیم کاهش میدهد.
۲. یک کانال رسمی برای خبرها
حتماً یک کانال مشخص (گروه داخلی، ایمیل هفتگی، اینترانت سازمانی) برای انتشار خبرهای مرتبط با بحران تعریف کنید. قاعده ساده این است: «هر خبری درباره بحران، یا از این کانال میآید، یا شایعه است». این کار، بخشی از مدیریت بحران در سازمان و رکن اصلی ارتباطات در بحران است.
۳. پاسخ به سؤالات سخت، حتی اگر جواب نهایی ندارید
در فرهنگ مدیریتی ما، گاهی مدیران از پاسخگویی به سؤالاتی مثل «آیا تعدیل نیرو داریم؟» طفره میروند. در حالیکه پاسخ صادقانه این است: «هنوز تصمیم قطعی نگرفتهایم، اما سناریوهای مختلف را بررسی میکنیم و قبل از اجرای هر تصمیم، با شما شفاف صحبت خواهیم کرد». این سطح از صداقت، گرچه ممکن است نگرانکننده بهنظر برسد، در بلندمدت اعتماد میسازد و شالوده پایداری سازمانی در زمان بحران را تقویت میکند.
هنر تصمیمگیری زیر فشار؛ کمکردن دامنه بحران
بحران، کیفیت تصمیمگیری رهبر را عریان میکند. در شرایط عادی، خطاهای تصمیمگیری ممکن است با رشد بازار یا زمان جبران شود؛ اما در بحران، یک تصمیم نادرست میتواند آینده سازمان را تغییر دهد. رهبران سازمانهای پایدار، چند اصل کلیدی را رعایت میکنند:
توقف رفتارهای پرریسک، تقویت تصمیمهای آگاهانه
- کوچککردن افق تصمیم: بهجای برنامهریزی قطعی یکساله، افق ۳۰، ۹۰ و ۱۸۰ روزه تعریف میکنند و در هر افق، فقط ۲ تا ۳ تصمیم کلیدی میگیرند.
- استفاده از سناریونویسی: بهجای یک پیشبینی مطلق، ۲ تا ۳ سناریو معقول (بدبینانه، محتاطانه، امیدوارانه) میسازند و برای هر کدام، «اقدامهای ماشهای» (Trigger Actions) تعیین میکنند.
- کاهش تصمیمهای احساسی: هر تصمیم مهم (تعدیل نیرو، توقف محصول، تغییر قیمت) را حداقل یکبار با یک حلقه مشورتی مرور میکنند؛ این حلقه میتواند شامل مدیران ارشد، مشاوران بیرونی یا همباشگاهیهای مدیریتی باشد.
در بسیاری از استارتاپهای ایرانی، رهبران در بحران به سمت «ریسکهای ناامیدانه» میروند؛ مثلاً تغییر ناگهانی مدل کسبوکار بدون تحلیل، یا قبول قراردادهایی که سازمان را از هویت خود دور میکند. سازمان پایدار، قرار نیست بیخطر باشد؛ قرار است ریسکهای حسابشده را انتخاب کند.
بازچینی اولویتها؛ چهچیزی را موقتاً رها کنیم، چهچیزی را بچسبیم
یکی از خطاهای رایج در مدیریت بحران، تلاش برای «حفظ همهچیز» است؛ همه پروژهها، همه مزایا، همه ساختارها. نتیجه این رویکرد، فرسودگی تیم و اتلاف منابع است. پایداری سازمانی یعنی توان انتخاب: گاهی باید آگاهانه تصمیم بگیرید که چه چیزهایی را موقتاً رها کنید تا «هسته حیات سازمان» حفظ شود.
مدل سهحلقهای برای اولویتبندی در بحران
پیشنهاد میشود در یک جلسه کوتاه با تیم ارشد، فعالیتها را در سه حلقه دستهبندی کنید:
- حلقه بقا: کارهایی که اگر متوقف شوند، جریان نقدی، رابطه با مشتریان کلیدی یا اعتبار برند بهشدت آسیب میبیند (مثلاً پشتیبانی مشتری، دریافت و پرداختهای کلیدی، تأمین مواد حیاتی).
- حلقه ثبات: فعالیتهایی که به حفظ روحیه، نظم داخلی و کیفیت کار کمک میکند (جلسات ساختارمند، بازخورد منظم، ارتباط با شرکای کلیدی).
- حلقه رشد: پروژههای توسعهای، نوآوری و سرمایهگذاری برای آینده (محصول جدید، بازار جدید، سیستمهای نرمافزاری، برندسازی گسترده).
در بحران، تمرکز اصلی روی حلقه بقا و بخشهایی از حلقه ثبات است. بخشی از پروژههای حلقه رشد، باید صادقانه «تعلیق» یا «کند» شوند. شفافیت درباره این تصمیم با تیم، از ایجاد توقعات غیرواقعی جلوگیری میکند و به تابآوری تیمی کمک میکند.
حفظ انسانیت در دل بحران؛ مراقبت از ذهن و امید تیم
سازمان بدون انسان پایدار نمیماند. در بحران، بسیاری از رهبران، آنقدر درگیر عدد و چارت و مذاکره میشوند که فراموش میکنند تیم، با ترسها و زندگیهای شخصی خود در این مسیر همراه است. آنچه در روزهای سخت در ذهن و قلب کارکنان شما ثبت میشود، سالها بعد در وفاداری، بهرهوری و برند کارفرماییتان اثر میگذارد.
سه اقدام ساده برای مراقبت از سلامت روانی تیم
- گفتوگوی یکبهیک هدفمند: مدیران مستقیم، حداقل با اعضای کلیدی تیم خود، یک گفتوگوی ۲۰ دقیقهای درباره نگرانیها، برنامه شخصی و نقش آنها در عبور از بحران داشته باشند.
- حفظ حداقلی از «عادی بودن»: قطع تمام برنامههای انگیزشی، دورهمیها یا حتی استراحتهای کوتاه، پیام «فقط بحران مهم است، نه انسانها» را منتقل میکند. میتوان فرمت این برنامهها را سادهتر و کمهزینهتر کرد، اما حذف کامل، اشتباه است.
- تقویت امید واقعبینانه: امید، زمانی اثربخش است که بر واقعیت تکیه کند. بهجای وعدههای کلی، روی نقاط قوت واقعی سازمان (تیم، مشتریان وفادار، شبکه ارتباطی) انگشت بگذارید و نشان دهید چگونه از آنها برای عبور از بحران استفاده میکنید.
ترکیب این اقدامات، سلامت سازمانی را تقویت میکند و کمک میکند افراد، بحران را نه فقط بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان تجربه مشترکی برای رشد ببینند.
رهبر شکننده در برابر رهبر پایدار؛ تفاوت در رفتار، نه شعار
پایداری سازمانی در زمان بحران، بیش از هرچیز خود را در رفتار روزمره رهبر نشان میدهد. جدول زیر، مقایسهای تحلیلی میان الگوهای رفتاری در سازمانهای شکننده و سازمانهای پایدار ارائه میدهد:
| حوزه رفتاری | رهبر در سازمان شکننده | رهبر در سازمان پایدار | اثر بر تیم |
|---|---|---|---|
| مدیریت احساس | واکنش احساسی، نوسان شدید لحن و رفتار | مکث، نامگذاری احساسات، حفظ ثبات رفتاری | کاهش یا تشدید اضطراب جمعی |
| اطلاعرسانی | سکوت طولانی یا پیامهای مبهم و متناقض | جلسات منظم، کانال رسمی خبر، شفافیت محتاطانه | افزایش شایعه یا تقویت اعتماد |
| تصمیمگیری | تصمیمهای شتابزده یا تعلل مفرط | سناریونویسی، مشورت هدفمند، اولویتبندی واضح | احساس بیثباتی یا احساس جهتگیری |
| نگاه به انسانها | تمرکز صرف بر شاخصهای مالی و حذف ناگهانی نیروها | ترکیب واقعیت مالی با احترام انسانی و گفتوگو | فرسودگی و دلزدگی یا وفاداری و همراهی |
| یادگیری از بحران | سرعت در فراموشی و بازگشت به عادتهای قدیمی | تحلیل پس از بحران، مستندسازی، اصلاح رویهها | تکرار اشتباه یا تقویت تابآوری سازمانی |
این تفاوتها ظاهراً کوچکاند، اما در عمل تعیین میکنند که آیا سازمان شما در بحران بعدی دوباره از صفر شروع میکند یا بر شانه تجربههای قبلی میایستد.
مدیریت جلسات، پیامها و تصمیمها؛ جعبهابزار عملی رهبر در بحران
تا اینجا بیشتر درباره ذهنیت و اصول صحبت کردیم. در این بخش، به چند ابزار عملی میپردازیم که میتوانید در روزهای پرتنش، بهعنوان «چکلیست میدانی» استفاده کنید.
۱. طراحی جلسه بحران که واقعاً کمک میکند
برای یک جلسه ۶۰ دقیقهای با تیم ارشد، ساختاری ساده و کاربردی:
- ۱۰ دقیقه: مرور واقعیتها (دادهها، پیامهای رسمی، محدودیتهای جدید).
- ۱۵ دقیقه: شناسایی تهدیدها و فرصتهای کوتاهمدت (۲ تا ۴ هفته).
- ۲۰ دقیقه: تعیین ۳ اولویت حیاتی (بقا، ثبات، روابط کلیدی).
- ۱۰ دقیقه: تعریف مسئول، زمانبندی و معیار موفقیت برای هر اولویت.
- ۵ دقیقه: توافق روی پیام واحدی که به تیم منتقل میشود.
قانون مهم: از جلسه بحران نباید فهرستهای ۲۰ موردی خارج شود؛ حداکثر ۳ تا ۵ اقدام کلیدی با مالک مشخص.
۲. اصول نوشتن پیامهای سازمانی در روزهای سخت
یک پیام خوب در بحران (ایمیل، بیانیه داخلی یا پیام در گروه سازمانی) باید:
- در همان پاراگراف اول، واقعیت اصلی را بدون پیچیدهگویی بیان کند.
- تأثیر بحران بر سازمان و تیم را در چند جمله روشن توضیح دهد.
- سه بخش بعدی را مشخص کند: آنچه الآن انجام میدهیم، آنچه هنوز نمیدانیم، و آنچه در هفتههای بعد پیگیری خواهد شد.
- با دعوت به گفتوگو و ارائه کانال مشخص (جلسه پرسشوپاسخ، ایمیل یا فرم ناشناس) تمام شود.
برای مدیران ایرانی، مهم است که این پیام با لحن انسانی، محترمانه و خالی از شعار نوشته شود. ۲ تا ۳ پاراگراف کافی است؛ طولانینویسی، ابهام را بیشتر میکند.
۳. بازبینی تصمیمها در بازههای کوتاه
در شرایط متغیر اقتصادی و سیاسی کشور، تصمیم بحران اگر «قفلشده» باشد، خود تبدیل به بحران میشود. بنابراین:
- برای هر تصمیم، بازه بازبینی تعیین کنید (مثلاً ۳۰ روز بعد قیمتها را دوباره بررسی میکنیم).
- در جلسه بازبینی، سه سؤال بپرسید: چه چیزی مطابق انتظار پیش رفت؟ چه چیزی بدتر یا بهتر شد؟ چه باید اصلاح شود؟
- نتایج بازبینی را بهصورت خلاصه با تیم در میان بگذارید؛ این کار حس «شفافیت» و «یادگیری زنده» را تقویت میکند.
یادگیری از امروز برای فردا؛ ساختن سیستمهای پیشگیرانه
آخرین سطح پایداری سازمانی، آنجاست که بحران فعلی، فقط حل نمیشود؛ بلکه تبدیل به منبع یادگیری ساختاری میگردد. سازمانهایی که در هر موج اقتصادی یا سیاسی دوباره غافلگیر میشوند، معمولاً این حلقه یادگیری را جدی نگرفتهاند.
چهار اقدام برای تبدیل بحران به سرمایه سازمانی
- مستندسازی رویداد: یک گزارش ۳ تا ۵ صفحهای شامل: خط زمانی اتفاق، تصمیمهای کلیدی، نتایج، و پیشنهادهای بهبود.
- بازطراحی فرآیندها: شناسایی حداقل دو فرآیند که اگر قبل از بحران بهتر طراحی شده بودند، شدت بحران کمتر میشد (مثلاً مدیریت نقدینگی، تنوع تأمینکنندگان، ساختار قراردادها).
- آموزش تیم رهبری: برگزاری یک ورکشاپ داخلی برای مدیران، با تمرکز بر رهبری در بحران، تابآوری سازمانی و سناریونویسی.
- شبکهسازی هدفمند: ایجاد یا تقویت ارتباط با سایر مدیران و کارآفرینانی که تجربههای مشابه داشتهاند؛ جایی که بتوان بدون تعارف، از شکستها و تصمیمهای سخت صحبت کرد و الگو گرفت.
باشگاههایی مانند باشگاه مدیران و کارآفرینان مثلث دقیقاً در این نقطه میتوانند نقشآفرین باشند؛ فضایی که در آن، مدیران نهفقط محتوا، بلکه تجربه زیسته یکدیگر را در زمینه مدیریت بحران، شبکهسازی و رشد کسبوکار به اشتراک بگذارند.
جمعبندی؛ پایداری سازمانی، انتخاب هر روزه رهبر
پایداری سازمانی در زمان بحران، محصول یک تصمیم یا یک اقدام قهرمانانه نیست؛ نتیجه صدها انتخاب کوچک روزمره است. از لحظهای که رهبر، پس از شنیدن خبر بد، چند دقیقه برای تنظیم ذهن خود مکث میکند؛ تا زمانی که در جلسه عمومی، واقعیت و امید را کنار هم میچیند؛ تا جایی که در اوج فشار مالی، کرامت انسانها را فراموش نمیکند.
سازمانهای پایدار، بحران را جدی میگیرند، اما آن را تنها عامل تعیینکننده سرنوشت خود نمیدانند. آنها با رهبری آگاه، شفافیت ارتباطی، تصمیمگیری سنجیده، مراقبت از سلامت روانی تیم و یادگیری ساختاری، از هر موج بحرانی، لایهای به تابآوری تیمی خود اضافه میکنند. در چنین فضایی، اعضای تیم احساس میکنند که بخشی از یک «کشتی هدایتشده» هستند، نه مسافران گیج یک قایق رهاشده.
باشگاه مدیران و کارآفرینان مثلث، با تمرکز بر سه ضلع انسان × برند × سیستم، بستری برای همین نوع رهبری فراهم میکند؛ جایی که مدیران میتوانند مهارتهای مدیریت بحران را تمرین کنند، سناریوهای واقعی را با هم مرور کنند و شبکهای بسازند که در روزهای سخت، کنارشان بایستد. اگر بهدنبال تبدیل بحرانهای اجتنابناپذیر به سکوی رشد آگاهانه هستید، بودن در کنار جامعهای از مدیران هممسیر، بخشی از پاسخ شماست.
سؤالات متداول درباره پایداری سازمانی در بحران
۱. اولین کار یک رهبر بعد از وقوع بحران در سازمان چیست؟
پیش از هر اقدام بیرونی، رهبر باید «درون» را مدیریت کند؛ یعنی چند دقیقه مکث آگاهانه، جمعآوری دادههای اولیه و تفکیک واقعیت از شایعه. سپس، یک حلقه کوچک مشورتی (۲ تا ۴ نفر) برای مرور سناریوها تشکیل دهد. بعد از این دو گام، نوبت اطلاعرسانی شفاف اولیه به تیم است؛ حتی اگر هنوز همه پاسخها آماده نباشد. این توالی، از تصمیمهای شتابزده و پیامهای متناقض جلوگیری میکند و پایه رهبری مؤثر در بحران را میسازد.
۲. چطور در بحران، با تیم صادق باشیم بدون اینکه ناامیدشان کنیم؟
ترکیب صداقت و امید، کلید ماجراست. واقعیتهای سخت را با عدد و مثال روشن بیان کنید، اما بلافاصله کنار آن، گامهای مشخصی که سازمان در حال برداشتن است را توضیح دهید. بگویید چه چیزهایی را میدانید، چه چیزهایی هنوز نامشخص است و در چه زمانی بهروزرسانی بعدی را میدهید. استفاده از نقاط قوت واقعی سازمان (تیم متعهد، مشتریان وفادار، شبکه ارتباطی) بهعنوان تکیهگاه امید، از شعارزدگی جلوگیری میکند و تابآوری تیمی را تقویت میکند.
۳. برنامهریزی سناریویی در بحران دقیقاً به چه درد میخورد؟
در محیط متغیر ایران، یک سناریوی ثابت بهسرعت بیاعتبار میشود. برنامهریزی سناریویی به شما کمک میکند بهجای یک پیشبینی قطعی، چند مسیر محتمل را ببینید و برای هرکدام «اقدامهای مشروط» تعریف کنید؛ مثلاً اگر نرخ ارز از حد مشخصی بالاتر رفت، چه میکنیم؟ اگر قرارداد کلیدی تمدید نشد، چه گزینه جایگزینی داریم؟ این رویکرد، هم کیفیت تصمیمگیری در بحران را بالا میبرد و هم احساس «غافلگیری کامل» را در تیم کاهش میدهد.
۴. چگونه بعد از عبور از بحران، سازمان را به حالت پایدار برگردانیم؟
بازگشت به ثبات، با «فراموشکردن بحران» اتفاق نمیافتد، بلکه با «هضمکردن آن» ممکن میشود. پس از فروکشکردن موج اصلی، یک جلسه بازنگری برگزار کنید: چه شد، چه کردیم، چه آموختیم. سپس، تصمیمهای اضطراری را بررسی کنید؛ کدام باید دائمی شود، کدام باید اصلاح یا لغو شود. بخشی از تمرکز را از بقا به رشد و توسعه برگردانید (مثلاً پروژههای تعلیقشده را بازنگری کنید). این فرآیند، همراه با ارتباط شفاف و توجه به سلامت روانی تیم، به بازسازی پایداری سازمانی کمک میکند.
۵. نقش شبکهسازی با سایر مدیران در مدیریت بحران چقدر مهم است؟
در تنهایی مدیریتی، هر بحران بزرگتر از واقعیت بهنظر میرسد. ارتباط با سایر مدیران و کارآفرینان، چه در رویدادهای تخصصی چه در چارچوبهایی مثل صفحه عضویت در باشگاه مثلث، دو مزیت کلیدی دارد: دسترسی به تجربههای واقعی دیگران و دسترسی به حمایت هیجانی و ذهنی در روزهای سخت. شنیدن اینکه دیگران نیز بحرانهای مشابه را تجربه کردهاند و چگونه با آن مواجه شدهاند، هم کیفیت تصمیمهای شما را بالا میبرد و هم احساس انزوا را کاهش میدهد؛ و این، خود یکی از پایههای تابآوری سازمانی است.

بدون دیدگاه